قلبم را در حیاط خانهام بکارید،
زیر بارانهای پاییزی و بادهای سرد.
شاید برگهای زرد و نارنجی،
داستانی از عشقهای گمشده بگویند.
خاک نرم و مرطوب، عطر خاطرات را دارد،
و هر قطره باران، یادآور روزهای گرم.
#بماند_به_یادگار#Eli_3_October
….
…
آآمدم رازِ دلم با تو بگویم…
نَفَسَم سخت گرفتو
قلمم به گریه افتاد…
گفتم که لبی تَر کنم از غم…
هیهات
که از بختِ سیاهم
قدح و پیاله افتاد…
من ماندم و بغضی به گلو…
دَرد چُنان شد
که زبان از سخن افتاد…
.
مهاجر
.
.