Before anyone claims AI art or music will never match the quality of human creators, they should listen to this song by King Willonius created entirely with AI.
Credit to the artist “andreitripsa” on Instagram for animating the cat.
مدتها است روزی نیم ساعت تا یک ساعت، وسط روز باید برم راه برم. اگر راه نرم، سلامت روانم را از دست میدم و خودم را نمیتونم کنترل کنم. آدم بداخلاق و تلختر از اینکه هستم میشم. موقع راه رفتن بطور مطلق دلم نمیخواد به هیچ چیزی گوش بدم. صرفا فقط راه رفتن، برای اینکه مغزم خالی بشه.
قبلا خیلی دنبال این بودم که نفراتی را بیارم که از نظر فنی خیلی قوی هستند. ولی الان میبینم با اینکه طرف در کارش خیلی باسواد است اما به راحتی در موقعیت تیمی یک نفر که از این اطلاعات کمتری داره، میاد و نظراتش را به این تحمیل میکنه و این هم تحت تاثیر کاریزما اون نفر ساکت میشه.
حالا بعد از یک مدت میبینم چقدر نسبت به همسن و سالهای خودش پختهتر و بالغتر رفتار میکنه. خیلی ذهنم مشغول شده که شاید بهتر باشه از این بعد در مرحله نهایی این سوال را از بقیه هم بپرسم و شاید پنجرهای باز کنه که تیمهای بهتری درست کنم.
کنجکاو شدم و رفتم بخش کتابهای مورد علاقهاش را نگاه کردم، دیدم چه رمانهای عالی را لیست کرده از جمله چند تا از کتابهای داستایوسکی. مصاحبه مرحله آخر ازش راجع به کتابهای که خونده بود پرسیدم و دیدم بسیار جوان پختهای است. در نهایت بهش پیشنهاد کار دادیم و به تیم اومد.
چند وقت قبل برای استخدام مهندس رباتیک بعد از مصاحبههای فنی، وقتی داشتم رزومههای نهایی را نگاه میکردم دیدم یکیشون آدرس سایت گذاشته . وارد سایتش شدم دیدم غیر از پروژههاش و عکس و ویدیو کارهاش، یک بخش کتابهای مورد علاقه هم در سایتش داره.
پیکار Arrival رفت بالا، اگه تو امنیت «صفر مطلقین» کافیه پیکار رو باز کنین، دفترچه راهنما رو دانلود کنین و مرحله به مرحله جلو برین و کلی چیز یاد بگیرین. محوریت پیکار کاملا آموزشیه و سعی کردیم مفاهیم امنیت رو به سادهترین شکل ممکن طراحی کنیم:
a.voorivex.academy
ویژگی جالب ایلان ماسک اینه که ترس از هیچ آزمایشی نداره. همه چیز را امتحان میکنه. انتخابهای اشتباه هم زیاد داره، اما ترسی از اشتباه کردن نداره و بلده چطور بعدش سریعتر ادامه مسیر بده.
روایت نویسنده از داستان زندگی ایلان ماسک واقعا جذاب و خواندنی از کار در اومده. نویسنده تخصص خاصی در نوشتن زندگینامه داره، قبلا کتابهای معروف راجع به زندگی انیشتن، کسینجر، بنجامین فرانکلین، استیو جابز و داوینچی نوشته.
روایت کتاب البته به نظرم یه مقدار یک طرفه بود و نقش اطرافیان را کمرنگتر از چیزی که احتمالا در واقعیت بود نشان می داد که البته طبیعی است، روایت وقتی داستانی میشه از حالت مستند دور میشه.
کتاب ولی واقعا خواندنی و جذاب بود.
بسیار کتاب خوبی بود. فصل بندی کتاب تقریبا بر اساس محصولات اپل بود برای همین در زمان جلو و عقب زیاد می رفت، چون چند تا از این محصولات همزمان شروع شده بودند ولی در کتاب جدا جدا داستان هر کدام را شروع و تمام میکرد.
با خودش فکر کرد ادامه زندگیم در بچههام جریان داره؟
ادامه زندگی جذابیتی نداره؟
در اون لحظات آخر که در بیمارستان میدونست مرگ بهش نزدیکه، در ذهنش چی گذشت؟ تهش به چه جوابی رسید؟
در سنی هستم که به این موضوع زیاد فکر میکنم که وقتی لحظه پایان زندگی میرسه و کارهای نکرده دارم آیا برام مهم است؟ آیا اهمیتی داره که به برنامههای که داشتم رسیدم یا نه.
مطمئن هستم که این فکرها اون سالها در سر پدرم میچرخیده. کنجکاوم که جوابی که بهش رسید چی بود؟